وقتی ما در مورد بخشش صحبت میکنیم، غالباً مربوط به دیگران است. بخشش دوست مدرسه ابتدایی یا همکاری که اعتبار ایده کار شمارا به خود اختصاص داده است. متأسفانه، ما غالباً یک شخص بسیار مهم را فراموش میکنیم که شایسته بخشش نیز هست، خودمان
بخشش در نوع خود دشوار است. بااینحال، وقتی مجبوریم با واقعیت بخشش خود روبرو شویم، میتواند بهسرعت به یک شاهکار (بهظاهر) غیرممکن تبدیل شود. با این اوصاف، یادگیری اینکه چگونه خود را ببخشید و از آسیبها جلوگیری کنید. میتواند به زندگی سالمتر و شادتری کمک کند.
در این مقاله چند یادآوری و افکار مفید برای استفاده در سفر به سمت آرامش و خوشبختی درونی آورده شده است.

چرا خود بخشودگی اهمیت دارد؟
بر مبنای نظر کارشناسان، بخشیدن اضطراب را کاهش میدهد که نتیجهی آن تقویت سیستم ایمنی بدن است. بخشیدن، بیماریها و اختلالات روانی مانند افسردگی و اضطراب را تسکین میدهد، با کاهش خشم و تقویت سلامتی قلب، به تقویت سلامت عمومی بدن منجر میشود.
این روزها که اضطراب و افسردگی اینقدر گسترده و همهگیر است، با بخشیدن خودمان به بهبود و حفظ سلامتی خود کمک میکنیم. اگر راهی برای بخشیدن خودمان و دیگران پیدا نکنیم، گرفتار نگرانی و خودخوری میشویم.
گاهی ما درسهای دردناکی از زندگی میگیریم. اما قرار نیست با استمرار این درد، پیوسته خودمان را عذاب دهیم. این درد لزوماً بزرگ و پیچیده نیست. همینکه از اشتباهمان نمیگذریم و رهایش نمیکنیم، مایهی درد و رنج است. اشتباهی که شاید ناخودآگاه هم نباشد؛ ممکن است بدانیم چرا چنین تصمیمی گرفتیم، و این گاهی وضعیت را دردناکتر هم میکند.
باید بدانیم بیزاری از خودمان، هیچ سودی ندارد، درحالیکه خود بخشودگی مزیتهای بسیاری دارد. نخستین گام برای بخشیدن خودمان پرسیدن این سؤال است: چرا اشتباه کردم؟ اشتباه کردن و گرفتن تصمیمهای غلط، هیچ ربطی به اینکه چه کسی هستیم و میتوانیم به چه کسی تبدیل شویم، ندارد. اشتباهات ما نباید از ارزشی که برای خودمان قائلیم، بکاهند!
ما انسانیم. هر انسانی اشتباه میکند! ما به دلایل گوناگون برخی کارها را انجام میدهیم. نکتهی کلیدی یافتن دلیل انجام کارهاست. با شناسایی دلیل، میفهمیم چطور به این نقطه رسیدیم و میتوانیم درباره ادامه مسیر تصمیم بگیریم.

یافتن بخشش در میان غم و اندوه
گاهی با پذیرش آشفتگیای که ایجاد کردهایم، آسیبپذیری ما بیشتر برای عزیزانمان آشکار میشود. این کار ممکن است منجر به افشای حقایق مهمتری درباره ما شود و نتایج مهمتری برای ما داشته باشد؛ وقتی میپذیریم که کامل نیستیم، دیگران راحتتر با ما ارتباط برقرار میکنند و ما را قویتر میبینند.
گاهی یک عذرخواهی ساده، تأییدی است بر پاسخگو بودن و اینکه باوجود تقلایمان قدرتمند و استوار هستیم. “معذرت میخوام، سعی میکنم جبران کنم” شروع خوبی است. این به معنی این نیست که همهچیز بیعیبونقص خواهد بود اما نشانهی این است که میتوانیم (و میخواهیم) برای ترمیم و بهبود وضعیت موجود تلاش کنیم.
استقامت در آشفتگی، یعنی ما در برابر دیگران و خودمان وانمود نمیکنیم که اوضاع روبهراه است؛ یعنی ما پای عمل و باورمان میایستیم، یعنی کمکم درمان میشویم و آرام میگیریم.
هدف پایانی، رها کردن گذشته است. رها کردن یعنی خودمان را به خاطر آنچه نمیدانستیم و آنچه به گمانمان باید (یا نباید) انجام میدادیم، کمبودها و اشتباهاتمان ببخشیم اما همزمان دست از پاسخگو بودن نکشیم.
در این مسیر، باید اشتباه را شناسایی کنیم، تصمیم بگیریم دیگر آن را تکرار نکنیم و مسئولیت آسیبها و خسارتهای ایجادشده را به عهده بگیریم. باید دست از سرزنش کردن خودمان برداریم. این مهارتی دشوار است که درگذر زمان به دست میآید اما این دشواری به سلامتیمان و بازگشت به وضعیت عادی میارزد.
گاهی خود بخشودگی به معنی یافتن خوشی بهجای اندوه است. با رها کردن یاد میگیریم که زندگی کنیم. گاهی افسوس و پشیمانی طبیعی است اما قرار نیست باقی زندگی را در اندوه و پشیمانی سپری کنیم.
بعضی وقتها شاید لازم باشد خودمان را نه به خاطر انجام کار اشتباه، بلکه به خاطر انجام کار درست ببخشیم؛ کار درستی که از پیش میدانستیم با هزینهی گزافی همراه است اما مایل به انجامش بودیم!
4 تمرین برای خود بخشودگی و داشتن زندگی شاد
سؤال اساسی این است که چطور خودمان را ببخشیم؟ مهربان باشیم و مهربانی را امتحان کنیم!

-
خود مهرورزی داشته باشیم
خودمهروزی یعنی با خودمان همدلی کنیم، همدلانه با خودمان صحبت کنیم. خود مهرورزی پیشنیاز خود عشقورزی است؛ عنصری که تقریباً برای هر چیزی در زندگی لازم است.
مگان هیل، رواندرمانگر میگوید:
“اگر بتوانیم خودمان را مانند بهترین دوستمان ببینیم، با عشق و مهربانی با خودمان صحبت کنیم و خودمان را در اولویت قرار بدهیم، یعنی باور داریم که ارزشمند هستیم.”
در مقایسه با خودمان، ما معمولاً با دیگران مهربانانهتر رفتار میکنیم. کافی است با خودمان مهربانتر باشیم. اگر در خودگوییتان در حال سرزنش کردن خودتان هستید، از خود بپرسید “اگر این اتفاق در مورد شخص دیگری افتاده بود، چه فکری میکردم؟ آیا همین احساس را در مورد آنها داشتم؟” همان مهر و همدلی را که نسبت به دیگران نشان میدهید، نثار خودتان کنید.
احساس خجالتزدگی بخشی از روند درمان است و باعث میشود در آینده هشیارانه به دنبال راههایی برای انجام بهتر کارها و اجتناب از اشتباه باشیم. همچنین کمک میکند هنگام تصمیمگیریهای دشوار، بتوانیم نتایج و پیامدها را بپذیریم. اما بدانید که برای ایجاد تغییرات چشمگیر، نمیتوانیم پیوسته با ترس و شرم زندگی کنیم. درواقع در چنین وضعیتی نمیتوانیم تغییر بزرگی ایجاد کنیم!
-
احساس گناه را از خودمان دور کنیم
احساس گناه نهتنها کمکی به بهبود وضعیت یا تقویت خودمان نمیکند، بلکه روحمان را فرسوده میکند. شاید برای مدتی کوتاه و پس از ارزیابی خودمان، مؤثر باشد اما درنهایت ما انسان هستیم و نیاز به همدلی و مهربانی داریم. احساس گناه باعث میشود، آنچه را نیاز به تغییر دارد شناسایی کنیم اما این حس نباید درونمان ماندگار شود!
احساس گناه ممکن است باعث شود گمان کنیم بهاندازهٔ کافی خوب یا شایسته بخشیده شدن نیستیم، درنتیجه نمیتوانیم به زندگی طبیعیمان برگردیم و به جایگاهی که توانایی و شایستگیاش راداریم، برسیم.
اگر عشق میورزیم، باید آن را نثار خودمان هم بکنیم. حتی اگر شکستخورده هستیم باید بدانیم که ارزشمند و شایسته عشق هستیم. نگذارید احساس گناه، خوبی را در درونتان خاموش کند، انگیزه و نیرویتان را برای زندگی از بین ببرد و شادی شمارا نابود کند.

-
یاریگر دیگران باشیم
رنجها و زخمهای ما میتوانند دلیلی باشند برای انجام کارهای خیر بیشتر، حتی اگر نتوانیم اوضاع را روبهراه کنیم. این دردها و رنجها، درسهایی هستند که فراگرفتهایم. ما میتوانیم خودمان را ببخشیم و همزمان به دیگران هم کمک کنیم. کمکهای ما تنها به امور خیریه محدود نمیشوند، تصمیمگیری بهتر ما میتواند کار خیر باشد. میتوانیم به نیازمندان کمک کنیم. فعالیت داوطلبانه داشته باشیم، کسانی را که احساس تنهایی میکنند، همراهی کنیم، به درد دل آدمها گوش دهیم. با کمک به دیگران، بهتدریج خودمان را میبخشیم.
درواقع، با کمک به دیگران برای گذر از موقعیتهای دشوار و دردناک، راهی برای گذر از دشواریها و دردهای خودمان پیدا میکنیم. حقیقت این است که ما همانگونه که به دیگران کمک میکنیم، میتوانیم و باید به خودمان کمک کنیم! ما با شنیدن درد دل دیگران دربارهی کوتاهیها و شکستهایشان، توجه، آسودگی، همدردی، بخشش و عشقی را نثارشان میکنیم که اغلب از خودمان دریغ میکنیم!
بنابراین روشن است که میدانیم چه باید بکنیم. کافی است همان مهر و بخششی را که سخاوتمندانه به دیگران ارائه میکنیم، به خودمان پیشکش کنیم.
پس برای اینکه دوباره به زندگی برگردیم، به دیگران کمک میکنیم. با نشان دادن مسیر به دیگران، راه خودمان را هم پیدا میکنیم. خواهید دید که اینگونه، بخشیدن خودتان سادهتر میشود.
-
درونیاتمان را آشکار کنیم
برای رسیدن به آرامش، میتوانیم درباره آسیبپذیریهایمان با دیگران صحبت کنیم. بهتر است به نکات و رویدادهایی که توجه دیگران را جلب میکنند، اشارهکنیم؛ مانند روشی که مددجوها در جلسات گروهی حمایتگر مثل جلسات معتادان گمنام، از خودشان میگویند. دوست داریم دیگران چه چیزی از ما بدانند؛ همان را بگوییم. اینگونه هم آنها ما را میشناسند و هم ما درک بهتری از خودمان پیدا میکنیم! درنتیجهی این درک بهتر، یاد میگیریم نقاط ضعفمان را آشکار کنیم درحالیکه توانمندیهایمان را شناسایی میکنیم.
قرار نیست حرفهایمان را همهجا با صدای بلند جار بزنیم. کافی است چندنفری از اطرافیانمان، از وضعیت ما و احساساتمان باخبر باشند. آشکارسازی نیازمند شجاعت است؛ هرچند ممکن است راهحل نباشد اما گامی برای شروع است. در این مسیر دیگران میتوانند افکار و فرضیات نادرست ما را شناسایی و گوشزد کنند. شاید به خاطر اشتباهمان لایق سرزنش باشیم، شاید هم نباشیم اما بههرحال با ادامه سرزنش خودمان زندگی سازندهای نخواهیم داشت. میتوانید رفتارتان را تغییر دهید و همزمان خودتان را ببخشید.
در هنگام پیشروی، ممکن است متوجه شویم برخی همراهیمان نمیکنند. ممکن است آنها هنوز آماده این کار نباشند. همچنان که پیش میرویم و آسیبها را جبران میکنیم، میتوانیم راههای بهتری برای همراه کردن دیگران پیدا کنیم! حتی، با اطمینان میگویم، میتوانیم به شادی و خشنودی برسیم!
نتیجهگیری
وقتی خود را مجبور به نگهداشتن گذشته میکنیم. اشتباهات گذشته، پشیمانی و درد، درنهایت بسیاری از چیزهای مثبت زندگی را که ارائه میدهیم از دست میرود. مهم است که به خاطر داشته باشید که شما تنها نیستید و بد نیست صدمه بزنید و در بعضی از جنبههای زندگی خود تأملکنید.
بااینحال، ارزش از دست دادن وقت، روابط، سلامتی و انرژی عاطفی ارزشمند را ندارد. در عوض، در میان غم و اندوه و پشیمانی، هرچقدر هم که دشوار باشد، تلاش برای رسیدن به آرامش درونی درنهایت خدمت شما بسیار بهتر خواهد بود. علاوه بر این، شخصی که با خود در صلح باشد برخی مزایا را به دست خواهد آورد، مانند:
- پذیرش بیشتر از خود و تحقق بخشیدن به خود
- بلوغ عاطفی افزایشیافته است
- لذت بردن از زمان حال بیشتر
- یک ظرفیت عمیقتر برای عشق (نسبت به دیگران و خودتان)
- احساس بهتری از قدرت درونی است
- صبر بیشتر
- افزایش عزتنفس
- رهایی از استرس و اضطراب
- احساس قویتری از خوشبختی درونی
- درک بهتر بخشش
دستیابی به آرامش درونی، بهویژه در مواجهه با مشکلات و آسیبدیدگی، کار و تمرین زیادی میطلبد. بااینحال، وقتی شما بهعنوان یک فرد رشد میکنید، بخشش را نسبت به دیگران و خودتان یاد میگیرید وزندگی را از دریچه مثبتتری مشاهده میکنید، مطمئناً ارزش پاداش را دارد.
نیازی نیست که تجربیات گذشته خود را فراموش کنید. بلکه از آنها بهعنوان وسیلهای برای زندگی سالم استفاده کنید. وقتی این موضوع را درک کردید و میتوانید با آن کنار بیایید، امکانات خوشبختی باز میشود و میتوانید در زندگی به جلو حرکت کنید.
آسان نخواهد بود، اما ارزش آن را خواهد داشت.
شما چطور با اشتباهاتتان کنار میآیید؟ آیا به خودتان عشق میورزید؟ آیا پس از هر شکست،”من لیاقت ندارم” به واگویهی ذهنیتان تبدیل میشود؟ یا با اطمینان به خودتان برای جبران و بهبود تلاش میکنید؟ از تجربههایتان برای ما بگویید.